دلتنگی های من واسه عشقم 

 




 


درد و دل


       آثار بجا يك عاشق


نويسنده



دوستان


دوستان عاشق


موضوعات :


آمار وبلاگ :


لوگوي دوستان


كد جاوا :
 

دلتنگی هام ....

 

وقتــــــی عطر تنتـــــ را میخواهمـ....

بهـ بــــــاد هم التـــماسـ میکنـمـ..

خدا که جای خود دارد


 

هــمیشه دقــیــقــاً

وقــتــی پـر از حــرفــم...


وقــتــی بـغــض مــی کنم...


وقــتــی داغــونــم...


وقــتــی دلــم شــکــســتــه...


دقــیــقا هـمـیـن وقــتــا...


آنــقــدر حــرف دارم کــه فــقــط مــی تـونـم بـگــم


"بـــی خـــیـــال"


عکس های غمگین از لحظه های تنهایی

 

ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد ... ؛
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم ...!

 

چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از “ گـفـتـــــن ”...
ولــی ...
در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد ...

 حکایت رفاقت من با تو ،

حکایت "قهوه" ایست ،

که امروز به یاد تو ... ...


تلخِ تلخ نوشیدم !

 

که با هر جرعه ،

...
بسیار اندیشیدم ،


که این طعم را دوست دارم یا نه ؟! 

و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ، 


که انتظار تمام شدنش را نداشتم !

و تمام که شد ،


فهمیدم ،

باز هم قهوه می خواهم !

حتی ، 

تلخِ تلخ 

   

 
 
دیـــر آمدی
تمامــ شده ام دیگر
بس که بلـعیده ام اندوه نبودتــــ را…
هنوز اما همانند حاتم ام
می بخشمت
با آنکه هزار شب بی خوابی
طلب دارم از تو!!!!! 
  

خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون كشید ...

خاطرات نه سر دارند ، نه ته !!!

بی هوا می آیند تا خفه ات كنند ...

میرسند گاهی وسط یك فكر ،گاهی وسط یك خیابون ...

گاهی وسط یک خواب ...

گاهی وسط یك صحبت ...

و گاهی حتی وسط بهترین لحظات زندگی ...

آن جا که از ته دل می خندی ...

سردت میكنند؛

رگ خوابت را بلدند!

زمینت میزنند ...

خاطرات تمام نمیشوند ، تمامت میكنند ...!!!

 

مدت هاســـــت

نه به آمدن کسی دل خوشـــــــم…

نه از رفتن کسی دل گیـــــــر…

بی کسی هم عالمــــــــــــی دارد…

 

بیزار باش از معشوقی که

اسم هرزگی هایش را بگذارد

"آزادی"

اسم نگرانی هایت را بگذارد

"گیر دادن"

و برای بی تفاوتی هایش

"اعتماد داشتن به تو" را بهانه کند ......

کـَم آورده ام خیـلی بیشـتَر از آنچـﮧ کـﮧشـُـمرده بـودَم

 

 لبخند كه زد
توي چال گونه اش افتادم
پاي منطقم شكست ..!
و من
عاشق شدم ...

 


نويسنده: لیلا مورخ: برچسب:, در ساعت:
      |+|

حواسم نیست دوباره عاشقت میشم .....

 

آدمک آخر دنياست بخند ،آدمک مرگ همينجاست بخند

،دست خطي که تو را عاشق

کرد شوخيه کاغذيه ماست

بخند ،آدمک خر نشوي گريه کني ،کل دنيا سراب است

بخند ،آن خدايي که بزرگش

خواندي به خدا مثل تو تنهاست بخند.

 

 این آدم ها نمیدانند
نوشتن برای کسی که
خواننده ی این نوشته ها نیست
چقدر طاقت فرسا ست

 

دلتنـگ نشدي ببينــي
چگـونه خوب تـرين خاطــــره ها
بـــي رحـم تـرين شـــان مي شود
 

بیش از آنکه دلم برای تو
تنگ باشد
برای آن منی تنگ است
که تو را نمیشناخت
 

 

كجايے؟!!!
تو كِ نيستے هَمهـ مے خواهَنْد جاے تو را پَر كنند!!
بيا!...
بِ هَمهـ بگو!!
تو تكرار شَدني نيستے!!!
جاے تو جز با خودت پُر نِميشود!!
 
  

چه بیخردانه

سکوت می کنند لب هایت


آنجا که می دانی دلم


حریف چشم هایت نمی شود
...

 پاهایم را که درون آب می زنم،

ماهی ها جمع می شوند شاید این ها هم فهمیده اند

عمری “طعمه روزگار”بوده ام. . .

 

 

 از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . . اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !

کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد . .


بـی هیـــچ شِـکــــوه ای ...!!

http://s2.picofile.com/file/7187394301/34.jpg   
 
چقــدر باید بگذرد؟؟

تا مـن در مـرور خـاطراتم وقتی از کنار

تــو رد می شوم. تنـــم نلــرزد…..

بغضــم نگیــرد

 صـدای نـفـس هـایـت . . .  

در آغـوش ِ او از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!  

لــعــنــتــی . . .چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟

آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن

 

از وقتــی رفتــی
اشک هایم آواره شـده اند ،
دیگر شانه ای ندارند
که پناهشان باشد

از تنهاییت دلگیر نباش !

و هیچ وقت آن را با کسی قسمت نکن ....

مردم این شهر تن ها دادند

تا "تنها" نمانند ... !!!

" چشم هایم را میبندم "
کور بودن را
به دیدنِ جایِ خالیت
ترجیـح میدهم

 خـــــ ـــــــدایــــــــ ـــا

گـ ـــــنـ ــاهـ ـــم را . . .


نــ ـمـــ ـــی دانـــ ـــــم !


تـــــ ـقـ ــاصــــ ــــــم را . . .
سـ ــــبــ ـکـ ــتـ ـــــر کــــ ــــن !

 

به چشمهـآیتــ بگـو نـگـآهمـ نکنند...

بگو وقـتی خـیـره اتــ مـی شـومـ ،

سرشـآن بـه کـآرِ خـودشـآن بـاشـد !!!

نـَه که فکـر کُنی خجـآلتــ میکِشمـ هــآ ...؟؟

نـه !!!

حَواسم نـیـسـت . . . دوباره عاشقتـ میشومــ

 


نويسنده: لیلا مورخ: برچسب:, در ساعت:
      |+|

من چرک نویس احساسات تو نیستم !
“دوستت دارم” هایت را جای دیگری تمرین کن !

 

امروز هم

کنار فاصله هامان نشسته ام

امروز هم

دلم...

لبالب از اشتیاق توست

باتو...

تمام شده این نا تمام من

باتو

لبریز از ست اره شده


... آسمان من


باتو

قرار گرفته ...

دل بی قرار من

با من بگو

بگو!

بگو ای انتظار خوب

آیا تو هم

شده ای بیقرارِ من؟!

 

 باران

که بند بیاید تازه خاطراتت شروع می کند به

چکه کردن

  

 

ایـــنروزهــــا بـــه هیـــچ حـــرفـــی نمیخــندم جـز حرفـهای عاشــقانه

 

موج نو  www.moojehnoo.ir

 

سيلــــي واقعيت رو
درست اون وقتي مي خوري
که وسط زيباترين رويــــــــــــــــــــــا هستي

 

http://up09.persianfun.info/img/91/9/Namayeshe%20Ehsas%205/7.jpg

هوس کرده ام

بلغزم بر گردنت، دستانت

 

هوس کرده ام
برگِ خشک نباشم
 
لگدمال شده ی پاهایت
 

هوس کرده ام 
پرنده ای باشم
 
که پرهایش به هم چسبیده
 
فرورفته در عسلِ چشمانت
 
...

 
هوس کرده ام
 
 
الهه ات باشم
  

 

وقتـــي مــــــرا " شمــــا " خطابــ ميکنی ...

منــــي که تـا ديــــروز

عـــــــــــزيز دلـت بودم !

درد دارد ، درد

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن


نويسنده: لیلا مورخ: برچسب:, در ساعت:
      |+|

چرا بی انصاف ؟( یادته این داستان و دوست داشتی ؟ )

چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشيد روی دکمه های پيانو .

صدای موسيقی فضای کوچيک کافی شاپ رو پر کرد .
روحش با صدای آروم و دلنواز موسيقی , موسيقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت .
مثه يه آدم عاشق , يه ديوونه , همه وجودش توی نت های موسيقی خلاصه می شد .
هيچ کس اونو نمی ديد .
همه , همه آدمايي که می اومدن و می رفتن
همه آدمايي که جفت جفت دور ميز ميشستن و با هم راز و نياز می کردن فقط براشون شنيدن يه موسيقی مهم بود .
از سکوت خوششون نميومد .
اونم می زد .
غمناک می زد , شاد می زد , واسه دلش می زد , واسه دلشون می زد .
چشمش بسته بود و می زد .
صدای موسيقی براش مثه يه دريا بود .
بدون انتها , وسيع و آروم .
يه لحظه چشاشو باز کرد و در اولين لحظه نگاهش با نگاه يه دختر تلاقی کرد .
يه دختر با يه مانتوی سفيد که درست روبروش کنار ميز نشسته بود .
تنها نبود ... با يه پسر با موهای بلند و قد کشيده .
چشمای دختر عجيب تکونش داد ... یه لحظه نت موسيقی از دستش پريد و يادش رفت چی داره می زنه .
چشماشو از نگاه دختر دزديد و کشيد روی دکمه های پيانو .
احساس کرد همه چيش به هم ريخته .....


نويسنده: لیلا مورخ: برچسب:, در ساعت:
      |+|

چرا حلقه را در این انگشت می اندازند ؟

 

تصاوير عاشقانه ازدواج بسيار جذاب 

 -ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید....


نويسنده: لیلا مورخ: برچسب:, در ساعت:
      |+|

به یاد عشقی که...

 به یاد عشقی که

هرگز آشکار نشد

به یاد عشقی که هرگز آشکارش نکرد

و بغض عاشقانه ام همیشه در دل ماند..

کسی را دوست دارم که

مدتها از پیشم رفته

اما من باور نکردم

در ته مانده ها ی ذهنم او را پنهان کردم

او که هیچگاه دوستم نداشت

هیچ وقت لبخندی واقعی

حتی قطره ای

یا شاید لحظه ای انتظار

برایش معنی نداشت

برای چه هنوز دوستش دارم نمی دانم ....؟؟

ولی هنوز...

ولی هنوز هم توی

تک تک قطره های باران

خاطرات روزهای بودنش را می بینم..

 

 


نويسنده: لیلا مورخ: برچسب:, در ساعت:
      |+|


Template By : www.TakTemp.com

 


tanhatarin.leila

لیلا

tanhatarin.leila

http://tanhatarin.leila.loxblog.com

دلتنگی های من واسه عشقم

دلتنگی های من واسه عشقم

دلتنگی های من واسه عشقم

♥دردودل با یه عشق مرده♥ ♥♥.. ღ ღ ღ...♥ ♥♥ .. ღ ღ ღ...♥♥

دلتنگی های من واسه عشقم

قالب بلاگفا

قالب پرشين بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog